سیاست خارجی اقتصادمحور آری، اقتصاد سیاست‌خارجی محور هرگز !!

یادداشتی از رضا توکلی؛ کارشناس اندیشکده دیپلماسی اقتصادی

کشاکش‌های انتخاباتی گاهی گریز به نظریه‌ها را می‌طلبد اما بیشتر از آنکه آرای راهبردی از سوی کاندیداهای محترم طرح شود به حرف‌های نسنجیده می‌گذرد.
ربط میان تنظیم سیاست خارجی و اقتصاد ملی یک نوآوری بدیع نیست‌. از نخستین جوامع بشری نیز بخشی از نیازها و بخشی از درآمدها و سرمایه‌ها را از محل مناطق دیگر تامین کرده‌اند. اینکه همه مصارف‌مان را خودمان تهیه کنیم خلاف عقل سلیم است. خودکفایی هم معنای نابی دارد که تدارک بالقوه تامین نیازها برای گرفتار نشدن در وقت مباداست. اما تدارک بالفعل و تولید هرچیزی از شیرمرغ تا جان آدمیزاد به معنی استهلاک کشور و هلاکت اقتصادی است. بنابراین راهبرد حاکمان در گرایش یا واگرایی به دیگر مناطق و جوامع، تصمیم به درون‌زایی یا وابستگی مفرط و اقدام به جنگ‌های کشورگشا یا پذیرش سلطه، رابطه مستقیمی با وضعیت معیشت مردم داشته است.
اما سیاست خارجی در هر سه ضلع مثلث امنیت، رفاه و منزلت باید در حد بضاعت خود ایفای نقش کند و کیفیت این عملکرد در نقطه مرکزی است که فدا کردن هر یک به خیال دیگری، در عمل منتفی شدن هر سه هدف را در پی دارد. یعنی اگر حکمرانی و کشورداری تصمیم به تامین امنیت به ازای گذشتن از رفاه بگیرد، همان امنیت نیز از بین می‌رود و اگر برای رفاه از ابتدایی ترین دانسته‌های امنیتی چشم‌پوشی کند همان رفاه را هم از دست خواهد داد.
دیپلماسی اقتصادی که فصل مشترک سیاست خارجی و اقتصاد است اگر درست فهمیده می‌شد می‌دانستند که برجام بماهو برجام هرچه هم که بود اما معطل کردن اقتصاد ملی به آن حتماً غلط بود. چه آنکه زمینه نقد کردن برجام، یک اقتصاد مستعد بود و البته اگر اقتصاد مستعد می‌شد چه حاجت به برجام می‌شد؟!
دیپلماسی اقتصادی آن‌طور که دانایان از لابلای اوراق دقیق علمی و تجرییات کشورهای موفق به ما می‌آموزند یعنی در سیاست خارجی بی مبالات از منافع اقتصادی نباشیم و گاهی با همین قدرت آفرینی اقتصادی مقاصد امنیتی یا منزلت بین‌المللی را ایجاب کنیم. در این صریح باید بود که زیست تحریمی و اصرار به تحمل آن را نگارنده مقاومت اقتصادی قلمداد نمی‌کند اما این حد خوش‌بینی به امضای چند سند حقوقی بین‌المللی نیز هیچ تضمینی ندارد. اینکه امریکا کدخدای آن طرف میزنشین های مذاکرات هسته ای بود حرف بی‌راهی نبود اما واضح است که روابط ایالات متحده آمریکا و ایران با گفتگو حل شدنی نیست و تنها باید مدیریت بشود. نسخه امروز آنها برای مدیریت این رابطه، پدیده‌ای بنام تحریم است. یعنی از جنس کنش و آن هم کنش اقتصادی. راه اساسی در مواجهه ایران با تحریم نیز تنها بالارفتن تراز هزینه‌_فایده برای تحریم‌کننده است. یعنی پیش‌بینی طرف تحریم کننده از هزینه‌های تصمیمش باید بیشتر از عواید آن باشد. این را رهبری خنثی‌سازی سازی تحریم نام بردند. مثل دکترین بازدارندگی دفاعی که نه هجوم به دیگران را توصیه می‌کرد و نه هجوم دیگران به تمامیت ارضی‌مان را موجه می‌ساخت.
نکته اساسی اینجاست که راهبرد حل چالش در روابط خارجی، اقتدار درونی است. نه اینکه راهبرد حل چالش‌های درونی در روابط خارجی باشد. راهبرد هم که می‌گویم یعنی آن تصمیم محوری که باقی رفتارها فرع بر آن است. پس خنثی سازی تحریم به معنای تغییر در معادله هزینه_فایده تحریم‌کنندگان، عبارت اُخری برای همان دکترین بازدارندگی دفاعی است. دکترینی که جواب داده است و میوه‌اش را خوردیم و به کام دوستداران ایران شیرین بود و به کام خبیثان زمانه ما تلخ و زهرمار شد.
البته اگر از پستوهای این کنایات انتخاباتی گلوگاه این مساله را بخواهیم بیابیم، اینجاست که دیر زمانی است که فقط انتخابات و آشوب‌های آبان‌ماهی است که صداوسیما و نهادهای واسطه‌ای در جامعه را به فکر می‌اندازد تا روبروی هم بنشینیم و با ادب و یا با HF پرتاب کردن، به اجماع برسیم. اجماع ملی و اقناع اجتماعی که آیا تحریم مساوی با مرگ یا حداکثر بقاست؟ یا می‌شود با تحریم توسعه هم یافت؟بپرسیم که چشم انداز تحمل تحریم‌ها چیست؟ قصدمان از تحمل تحریم‌ها نهایتاً برای منصرف شدن آنها از بی تفاوتی ما به تحریم (نظیر آنچه ملت غزه در برابر حملات ددمنشانه اسرائیل نشان می‌دهند) است؟ یا گرفتن فرصت برای قوی شدن‌های پشت پرده‌ای و سپس از موضع قدرت مذاکره کردن است؟
کاندیداهای محترم این‌گونه پرسش‌ها را باید با شاهد مثال پاسخ بدهند. با آمارهای تقطیع نشده‌. وگرنه باقی این مباحثات شعر است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.